باسمه تعالی
نقش تعلیم و تربیتی شادی در انسان از دیدگاه قرآن
مقدّمه
صحیفه سرمدی سلطان هستی، سوق دهنده انسانها به سمت و سوی سماء سرفرازی و سعادت است. درخشش این شمس شایق چشمه دل دوستداران داور دایم را طرب و طراوت و دریای دیده آنان را بصیرت و بینایی می بخشد. کتاب کامل کردگار یگانه کتابیست که می تواند آرمانهای انسان را در همه ابعاد عبادی، سیاسی، اقتصادی، قضائی، تربیتی، علمی، اخلاقی، فرهنگی و هنری در کامل ترین شکل برآورده ساخته، او را به متعالی ترین رتبه رشد و رویش نایل گرداند. قرآن باقی دارای جامعیّت، جاذبه، فصاحت و سلاست و بلاغت، ایجاز، درون ساخت پیوسته. دلایل عقلی در زمینه عقاید، احکام متین و استوار بر اساس خواسته های بشر، بحث های بی نظیر و بیدارگر و تکان دهنده ی تهی از هر گونه خرافه پرستی، مسایل علمی و عملی، تنوّع مطالب، عدم تناقض در آیات، صراحت و قاطعیّت، وسعت معانی، سهل ممتنع، ابتکار و استقلال و ... است. با غوّاصی در دریای بی کران کتاب هدایت حق، مروارید «شادی» را به سلک سطور می کشیم و قطره ای از اقیانوس ستُرگ کتاب وحی را مورد بررسی قرار می دهیم.
واژه «شادی» در تنزیل عزیز به اَشکال و مفاهیم گوناگون به کار رفته است که در بخش های مختلف با ذکر نقش تربیتی آنها در انسان به بیان آن موارد که هدف موردنظر این پژوهش است،
می پردازیم.
1- بهجة و بهیج
بهجة در مورد باغهای شاداب و بهیج در مورد گیاهان شادی آفرین است و ذکر مبارک بهجة را به مفهوم شادابی (حدائقَ ذاتَ بهجة) باغ هایی دارای شادابی و سرورآور. (27/60) و بهیج را به مفهوم دارای شادابی و بهجت آور (مِن کُلّ زَوجٍ بَهیجٍ) از هر نوعی شادی آفرین (22/5) به کار برده است.1
نقش تعلیم و تربیتی
از آیه 60 سوره نمل و واژه « بهجة» می توان پیام های زیر را دریافت :
- تفکر در آفرینش، بهترین راه وصول به خداست. (أمّن خلق)
- زیبایی دل انگیز، یک ارزش است. (ذات بهجة)
- طوری سخن بگوییم که همه بفهمند. (خواصّ و اسرار گیاهان را همه نمی فهمند، ولی شادابی و زیبایی سبزه و گل ها را همه درک می کنند). (حدائق ذات بهجةٍ)2
از آیه 5 سوره حج و کلمه «بهیج» می توان فهمید که : کلمه ی «بَهیج» از ریشه ی « بهجة» به معنای شادابی و خرّمی است. چنانکه نگاه به سبزه و گیاه مایه ی ابتهاج و شادابی انسان می شود.
زوجیّت و نر و ماده بودن، در گیاهان نیز مطرح است. (من کلِّ زوجٍ بَهیج)3
2- تَبَسَّمَ
تبسّم به مفهوم لبخند زد (فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِن قَولِها) از سخن مورچه لبخند زد. (27/19)4
نقش تعلیم و تربیتی
پیام های آیه 19 سوره نمل و واژه «تبسّم» موارد زیر است :
- یکی از اصول و شرایط رهبری و مدیریّت، سعه ی صدر است. حضرت سلیمان جمله ی «لایشعرون» را آن هم از مورچه ای می شنود، ولی به روی خود نمی آورد و لبخند
می زند. (فتبسّم)
- انتقاد و حرف حقّ را از هر کس بشنوید و از آن استقبال کنید. (سلیمان سخن مورچه را پسندید) (فتبسّم) انتقادپذیری، یک ارزش است.
- خداوند اولیای خود را تحت تربیت مخصوص خود قرار می دهد. (و هم لایشعرون- فتبسّم) خداوند، سلیمان را با آن مقام و سلطنتش گرفتار حرف یک مورچه می کند تا بدین وسیله در وجود او تعادل برقرار کند.
- زمانی باید شاد و خندان باشیم که حتّی مورچه ها به عدالت ما امیدوار باشند. (و هم لایشعرون- فتبسّم)
- خنده ی انبیا، تبسّم است نه قهقهه. سلیمان در حالی که خنده اش گرفته بود، تبسّم کرد. (فتبسّم ضاحکا)5
3- یُحبَرون
«یُحبَرون» به معنی شادمان می شوند است. (فی رَوضةٍ یُحبَرونَ) در باغها شادمان می شوند (30/15).6
نقش تعلیم و تربیتی
از آیه 15 سوره روم و واژه «یُحبرون» می توان دریافت که کلمه «یحبرون» از «حِبر»، به معنای حالت سروری است که آثار آن در چهره نمایان شود.
- شرط رستگاری و ورود به بهشت، ایمان و عمل صالح است. (فامّا الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات فهم فی روضة یُحبرون).7
4- یَجمَحون
«یَجمحون» به معنی با شتاب و نشاط می روند. (و هُم یَجمَحونَ) در حالی که آنها با شتاب و نشاط می روند (9/57).8
نقش تعلیم و تربیتی
در آیه 57 سوره توبه از کلمه یجمحون می توان پناه بردن تیز و با شتاب و همراه با نشاط منافقان را به غارها یا پناهگاهها از قدرت اسلام دریافت.
«یجمحون» از «جماح» به معنای حرکت شتابانی است که نتوان جلوی آن را گرفت، و به اسب چموش، «جموح» می گویند.
- منافقان در جنگ و گریزشان با مؤمنان، تیز و چابک اند. (یجمحون)9
5- مُترَف
مُترف به معنی عیّاش و خوش گذران است و منظور کسانی است که در ناز و نعمت دنیوی غرقند و از خدا و یاری خلق غافل می شوند. (وَ اَخَذنا مُترفیهِم بِالعذابِ) خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتیم. (23/64)10
نقش تعلیم و تربیتی
آیه 64 سوره مؤمنون و واژه «مُترَفیهم» این پیام را می رساند که : برای گروه مرفّه و مغرور، جز عذاب الهی، وسیله ی دیگری برای هشیاری نیست. (حتّی اذا...)11
6- فاکِهون
«فاکِهون» به معنی شاد، کامروا و متنعّم است. و فاکِهون از «فکاهة» به معنای سخن مسرّت آمیز است. (اِنَّ اَصحابَ الجَنَّةِ الیومَ فی شُغُلٍ فاکِهونَ) همانا بهشتیان امروز سرگرم شادکامی هستند. (36/55)12
نقش تعلیم و تربیتی
از آیه 55 سوره یاسین و واژه «فاکهون» زندگی خوش و پُرشعف بهشتیان در پیام های زیر برای انسانها ترسیم می شود :
- در بهشت، غم و اندوه نیست (فاکهون)
- در بهشت، زندگی بدون مرگ، سلامتی بی مرض، جوانی بی پیری، عزّت بی ذلّت، نعمت بی محنت، بقا بی فنا، خشنودی بی خشم و اُنس بی وحشت است. (فی شغلٍ فاکهون)13
7- فارِهین
کلمه ی «فارهین» می تواند از کلمه ی «فره» به معنای شادی باشد که «بیوتا فارهین» یعنی در خانه ها سرمست بودند و می تواند از ریشه ی «فراهت» به معنای مهارت باشد که «بیوتاً فارهین» یعنی با مهارت خانه هایی را از کوهها می تراشیدند.14
(وَ تَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتاً فارِهین) یعنی از سنگ کوهها خانه هایی در کمال مهارت
می تراشیدند. (26/149)15
نقش تعلیم و تربیتی
از آیه 149 سوره شعرا می توان دریافت که زندگی مرفّه و خوش گذرانیهای آنی دنیا ما را دچار غرور و غفلت نسازد.
8- تمرحون
مَرِحَ به معنی، شادی کرد، خوشگذرانی و هوسرانی نمود، بر خود بالید (بِما کُنتُم تَمرَحونَ) به آنچه خوشگذرانی می کردید. (40/75)16
آیه 75 سوره مؤمن می فرماید : اینان کیفر همان فرح بی جای در زمینتان است و سزای قهقهتان که همواره سر می دادید.
کلمه «تفرحون» مضارع از فرح است، و فرح به معنای مطلق خوشحالی است، ولی مرح به معنای افراط در خوشحالی است، که از اعمال مذموم به شمار می رود، راغب گفته : فرح به معنای گشادگی دل است، به وسیله لذّتی زودگذر، که بیشتر در لذّتهای بدنی است، ولی مرح به معنای شدت فرح و بی بند و باری در آنست، این بود گفتار راغب.
معنایش این است که این عذابی که شما در آن قرار گرفته اید به سبب (و یا در مقابل) فرحی است که در زمین و بدون حق می کردید، از لذّات عاجله دنیا کام می گرفتید، و نیز به سبب (و یا در مقابل) افراطی است که در فرح خود می کردید، چون دلهایتان شیفته لذّات دنیا، و زینت آن بود، و با هر حقّی که مخالف باطل شما می بود دشمنی می کردید، در نتیجه به خاطر احیاء باطل خود، و از بین بردن حق، و کوبیدن آن فرح و مرح می کردید.
در مجمع البیان گفته : اگر فرح را مقید به قید (به غیر الحق) کرد، ولی مرح را مطلق آورد، برای این بود که گاهی فرح به خاطر حق دست می دهد، و چنین فرحی ممدوح است، گاهی هم می شود که به باطل دست می دهد، که آن مذموم است، ولی مرح جز مذموم و باطل نمی تواند باشد، این بود گفتار صاحب مجمع.17
9- مرحاً
کلمه «مرح» به طوری که در بخش هشتم این مقاله ذکر گردید، به معنای بسیار خوشحالی کردن به باطل است، و شاید قید باطل برای این باشد که بفهماند خوشحالی بیرون از حد اعتدال مرح است.
نقش تعلیم و تربیتی
آیه 37 سوره اسراء واژه «مرحاً» این چنین درس سترگ سعادت آفرینی به انسانها می آموزد
که : خوشحالی به حق آن است که از باب شکر خدا در برابر نعمتی از نعمتهای او صورت گیرد، و چنین خوشحالی هرگز از حد اعتدال تجاوز نمی کند، و امّا اگر به حدی شدّت یافت که عقل را سبک نموده آثار سبکی عقل در افعال و گفته ها و نشست و برخاستنش و مخصوصاً در راه رفتنش نمودار شد چنین فرحی فرح به باطل است. و جمله (لاتمش فی الارض مرحاً) نهی است از اینکه انسان به خاطر تکّبر و پلنگ دماغی خود را بیش از آنچه هست بزرگ بداند، و اگر مسأله راه رفتن به مرح را مورد نهی قرار داد، برای این بود که اثر همه آن انحراف ها در راه رفتن نمودارتر
می شود.18
10- تفرَح و فَرِحین
«فَرِحین» انسانهای شاد و سرمست و متکّبر و مغرورند که خداوند آنان را دوست ندارد. (اِنَّ الله لایُحِبُّ الفَرِحینَ) همانا خدا متکبّرین و خودخواهان را دوست ندارد. (28/76)19
نقش تعلیم و تربیتی
آیه 76 سوره قصص و واژه «فَرِحین» پیام های زیر را به انسانها می آموزد :
- ثروت بدون حساب، وسیله ی قدرت و قدرت، عاملی برای تجاوزگری و عیّاشی است. (الکنوز- فبَغی علیهم- لاتفرح)
- ثروت، ما را مغرور و سرمست نسازد. (لاتفرح)
- نهی از منکر در مقابل سرمایه داران، حتّی بر طبقه محروم نیز لازم است. (قال له قومُه لاتفرَح)
- افراد سرمست، از محبّت الهی محرومند. (انّ الله لایحبّ الفرحین) (آری ثروت و دارایی نشانه ی محبوبیّت نزد خداوند نیست)20
11- مستبشره
مستبشره صفت انسانهایی است که از دیدن جایگاه خود خوشحال می شوند. آیات 38 و 39 سوره عبس می فرماید : «وجوه یومئذ مسفرة ضاحکة مستبشرة» این آیات بیان می کنند که در آن روز مردم به دو قسم منقسم می شوند، قسمی اهل سعادت، و قسمی دیگر اهل شقاوت، و اشاره
می کند به این که هر یک از این دو طائفه با سیما و قیافه اش شناخته می شود، اهل سعادت
چهره هایی نورانی و درخشنده دارند، که فرح و سرور و انتظار آینده ای خوش از آن چهره ها هویداست، پس معنای مستبشره همین است که از دیدن منزلگاه خود که به زودی بدانجا منتقل
می شوند خوشحالند.21
در تفسیر نور در مورد این واژه در آیات مذکور چنین بیان شده است :
«مستبشرة» با خبر شدن از مطلب شادی که از آن بشره و پوست صورت شکفته شود.
پیام ها :
- معاد جسمانی است. (وجوه یومئذ...)
- چهره باز و خندان یک ارزش است. (مسفرة، ضاحکة)
- خنده های قیامت، بر اساس بشارت به آینده ای روشن است. (ضاحکة مستبشره)22
12- نضرة
اَلنَّضرة وَالنَّضارة به معنی : تازگی، طراوت، زیبایی (تَعرِفُ فی وجُوهِهِم نَضرَةَ النَّعیم) در
چهره های آنها شادابیِ نعمت مشاهده می شود. (83/24)23
خطاب در این جمله به رسول خدا (ص) است، امّا نه به این اعتبار که پیامبر است، بلکه به این اعتبار که می تواند نظر کند، و بشناسد، پس این حکم شامل هر کسی است که بتواند نظر کند، و بشناسد، و معنایش این است که هر کس به چهره های بهشتیان نظر کند، رونق و خرّمی ناشی از برخورداری از نعمت های بهشت را در چهره هاشان می شناسد.24
نقش تعلیم و تربیتی
در تفسیر نور در مورد آیه 24 سوره مطفّفین و واژه «نضرة» چنین آمده است :
حالات روحی و روانی انسان، بر جسم او تأثیرگذار است. (تعرف فی وجوههم) (درخشندگی صورت بهشتیان برای انسان مشهود است.)25
13- ناضره
اَلنّاضِر و اَلنَّضیر : تازه، با طراوت (وجوهٌ یَومئذٍ ناضِرَةٌ) چهره هایی در آن روز شاداب و با طراوات. (75/22)26
علّامه طباطبایی در مورد آیات 22 تا 24 سوره قیامت چنین توضیح می دهد :
این دو جمله وصف روز قیامت است که چهره های مردم را دو قسم می کند، یکی ناضره و دیگری باسرة و نضرة چهره و رنگ و درخت و امثال آن و نضارت آنها به معنای خرّمی و زیبایی و بهجت آنها است و معنای دو جمله مورد بحث با در نظر گرفتن اینکه در مقابل (وجوه یومئذ باسرة) الخ قرار گرفته، چنین می شود که وجوهی در امروز که قیامت به پا می شود زیبا و خرّم است و مسرّت و بشاشیّت درونی از چهره ها نمایان است ... .27
نقش تعلیم و تربیتی
در تفسیر نور در مورد واژه «ناضره» در آیه 22 سوره قیامت آمده است :
«ناضرة» شادابی ناشی از دریافت نعمت های فراوان است. چنانکه در جای دیگر فرمود : (نضرة النّعیم)
پیام ها :
- یکی از شیوه های تربیت مقایسه بین کفر و پاداش است. (وجوه یومئذ ناضرة – وجوهٌ یومئذ باسرة)
- مسایل روحی و روانی در چهره انسان اثر می گذارند. رنگ رخساره خبر می دهد از سرّ ضمیر. (وجوه یومئذ ناضرة – وجوهٌ یومئذ باسرة)28
14- استهزءَ، یستهزئون
«هُزء» مسخره کردن دیگران از روی تحقیر است که یک شادی مردود و باطل است. قرآن در آیه 41 سوره انبیا می فرماید :
و (نگران مباش که تو را استهزا می کنند) همانا پیامبران پیش از تو نیز مورد استهزا قرار گرفتند. امّا آنچه (از وعده های الهی) که مسخره می کردند، (سرانجام) دامان (خود) مسخره کنندگان را گرفت.
نقش تعلیم و تربیتی
پیام های آیه مذکور اندرزهای حکیمانه و عبرت های عظیمی است برای انسانهای گمراه و ناآگاه و این چنین می فرماید :
- شیوه ی کفّار در طول تاریخ تمسخر و استهزا بوده است. (سخروا منهم)
- آگاهی از رنجهای دیگران، رنجهای انسان را تسکین می بخشد. (استهزیء برسل من قبلک)
- کارهای حکیمانه نباید به خاطر تمسخر گروهی تعطیل شود. (با اینکه پیامبران مسخره
می شدند، ولی آمدن انبیا تعطیل نشد) (استهزیء برسل من قبلک)
- استهزا، سبب گرفتاری است. (سخروا... فحاق...)
- کیفر، با گناه سنخیّت دارد. (فحاق بالّذین سخروا... ماکانوا یستهزءؤن)29
15- یَسخَر
«سَخَر» به معنای نیشخند زد و مسخره نمود که از نظر تمامی ادیان مورد نکوهش قرار گرفته است. در آیه 11 سوره حجرات آمده است که : این کسانی که ایمان آورده اید! مبادا گروهی (از شما) گروهی دیگر را مسخره کند، چه بسا که مسخره شدگان بهتر از مسخره کنندگان باشند و زنان نیز، زنان دیگر را مسخره نکنند، شاید که آنان بهتر از اینان باشند و در میان خودتان عیب جویی نکنید و یکدیگر را با لقب های بد نخوانید. (زیرا) فسق بعد از ایمان، بد رسمی است، (و سزاوار شما نیست.) و هر کس (از این اعمال) توبه نکند، پس آنان همان ستمگرانند.
نقش تعلیم و تربیتی
نکته هایی که از این آیه برداشت می شود موارد زیر است :
- شاید بتوان گفت که عنوان تمسخر و تحقیر که در این آیه مطرح شده، از باب نمونه است و هر سخن یا حرکتی که اخوّت و برادری اسلامی را خدشه دار کند، ممنوع است.
- با آنکه زنان در واژه «قوم» داخل بودند، امّا ذکر آنان به صورت جداگانه، بیانگر خطر بیشتر تمسخر و تحقیر در میان آنان است.
تمسخر و استهزای دیگران
استهزا، در ظاهر یک گناه، ولی در باطن چند گناه است؛ در مسخره کردن، گناهانِ تحقیر، خوار کردن، کشف عیوب، اختلاف افکنی، غیبت، کینه، فتنه، تحریک، انتقام و طعنه به دیگران نهفته است.
ریشه های تمسخر
1. گاهی مسخره کردن برخاسته از ثروت است که قرآن می فرماید : (وَیلٌ لِکلّ هُمَزة لُمزة، الّذی جَمع مالا و عَدّده) وای بر کسی که به خاطر ثروتی که اندوخته است، در پیش رو یا پشت سر، از دیگران عیب جویی می کند.
2. گاهی ریشه ی استهزا، علم و مدرک تحصیلی است که قرآن درباره این گروه می فرماید : (فَرِحوا بما عِندهم مِن العلم و حاقَ بهم ماکانوا به یَستهزؤن) آنان به علمی که دارند شادند و کیفر آنچه را مسخره می کردند، آنها را فرا گرفت.
3. گاهی ریشه ی مسخره، توانایی جسمی است. کفّار می گفتند : (مَن اَشدُّ مِنّا قُوّة) کیست که قدرت و توانایی او از ما بیشتر باشد؟
4. گاهی انگیزه ی مسخره کردن دیگران، عناوین و القاب دهان پرکن اجتماعی است. کفّار فقرایی را که همراه انبیا بودند تحقیر می کردند و می گفتند : (ما نَراک اتّبعک الاّ الّذین هم أراذِلُنا) ما پیروان تو را جز افراد اراذل نمی بینیم.
- گاهی به بهانه تفریح و سرگرمی، دیگران به تمسخر گرفته می شوند.
6. گاهی طمع به مال و مقام، سبب انتقاد همراه با تمسخر از دیگران می شود. گروهی، از پیامبر اکرم (ص) درباره ی زکات عیب جویی می کردند، قرآن می فرماید : (و منهم من یَلمزُک فی الصّدقات فان اُعطوا منها رَضوا و اِن لم یُعطوا منها اذا هم یَسخَطون) ریشه ی این انتقاد طمع است، اگر از همان زکات به خود آنان بدهی راضی می شوند، ولی اگر ندهی همچنان عصبانی شده و عیبجویی می نمایند.
7. گاهی ریشه ی مسخره، جهل و نادانی است. هنگامی که حضرت موسی دستور کشتن گاو را داد، بنی اسرائیل گفتند : آیا ما را مسخره می کنی؟ موسی (ع) گفت : (أعوذُ بالله اَن اَکونَ من الجاهلین) به خدا پناه می برم که از جاهلان باشم. یعنی مسخره برخاسته از جهل است و من جاهل نیستم.
پیام هایی که از آیه 11 سوره حجرات در مورد مسخره کردن دیگران استنباط می شود بدین گونه است :
- ایمان با مسخره کردن بندگان خدا سازگار نیست. (یا ایّها الّذین آمنوا لایسخر)
- کسی که مردم را از توهین به دیگران باز می دارد نباید در شیوه ی سخنش توهین باشد. (لایسخر قوم من قوم) (نفرمود : «لاتسخروا» یعنی شما مسخره کننده هستید).
- مسخره، کلید فتنه، کینه و دشمنی است. (لایسخر قوم...) (بعد از بیان برادری و صلح و آشتی، از مسخره کردن نهی شده است).
- در شیوه ی تبلیغ، آنجا که مسئله ای مهم یا مخاطبان متنوّع هستند، باید مطالب برای هر دسته از مخاطبان تکرار شود. (قوم من قوم... و لانساء من نساء)
- ریشه ی مسخره کردن، احساس خودبرتربینی است که قرآن این ریشه را می خشکاند و می فرماید : نباید خود را بهتر از دیگران بدانید، شاید او بهتر از شما باشد. (عسی اَن یکونوا خیرا)30
16- مسرور
«مسرور» به معنای شادمان می باشد. (وَ یَنقَلِبُ اِلی اَهلِهِ مَسروراً) و به سوی کسانش شادمان برمی گردد. (84/9)31
مسرور در آیه 9 سوره انشقاق، انسان شادمانی است که نامه اعمالش را به دست راستش
می دهند.
نقش تعلیم و تربیتی
در تفسیر نور در مورد واژه و آیه مذکور چنین آمده است :
از حضرت علی (ع) درباره آیه ی (یَنقَلِبُ اِلی اَهلِهِ مَسروراً) سؤال شد. فرمودند : کسانی که در دنیا اهل و عیال انسان بهشتی بودند، اگر مؤمن باشند در آخرت نیز اهل او خواهند بود.
پیام ها :
- به شادی های دنیوی مغرور نشوید که می گذرد، به شادی های پایدار قیامت، فکر کنید. (اگر امروز به خاطر فرمان الهی از بعضی لذّت های خانوادگی صرف نظر کردیم و برای جهاد یا تحصیل علم یا خدمت از خانواده دور شدیم، در آینده جبران خواهد شد. (یَنقَلِبُ اِلی اَهلِهِ مَسروراً)32
17- سرور
سرور به مفهوم شادمانی است. (وَ لَقّاهُم نَضرَةً و سُروراً) در آنها شادابی و شادمانی وجود دارد. (76/11)33
نقش تعلیم و تربیتی
آیه 11 سوره انسان (دهر) از سرور و بهجتِ ابراری سخن می گوید که نذر خود را ادا
می کنند و از شر و سختی روز جزا می ترسند و به فقیر و اسیر و یتیم در راه دوستی حق طعام
می دهند.
18- یضحکون
در ذکر مبارک از خندیدن مجرمین به مؤمنین در این دنیا و نیز از خندیدن مؤمنین به کفّار در روز بازپسین سخن به میان آمده است.
آیات 29 و 34 سوره مُطَفِّفین می فرماید : امروز مجرمین همواره به کسانی که ایمان آورده اند می خندند و چون در دنیا چنین بودند امروز مؤمنین به کفّار می خندند.34
نقش تعلیم و تربیتی
در کتاب تفسیر نور در مورد این واژه و آیات مذکور چنین بیان شده :
- مؤمنان باید آماده برخوردهای ناروای گنهکاران و مجرمان باشند. (انّ الّذین اجرموا)
- خنده، غمزه، نیش و نوش های دیگران شما را دلسرد نکند، زیرا خود آنان مجرم هستند. (انّ الّذین اجرموا)
- تمسخر و تحقیر، روش دیرینه مجرمان است. (کانوا ... یضحکون)
- مجرم به گناه خود قانع نیست، پاکان را تحقیر می کند و به آنان ضربه روحی می زند. (یضحکون، یتغامزون)
- ساختن طنز و فکاهی برای تمسخر مؤمنان از شیوه های مجرمان است. (انقلبوا فکهین)
- مؤمنان در قیامت، عامل رنج روحی مجرمان هستند، زیرا در آنجا مؤمنان نیز به آنان خواهند خندید. (فالیوم الّذین آمنوا من الکفّار یضحکون)
- کیفر در قیامت، با گناه در دنیا تناسب دارد. (کیفر خنده های تمسخرآمیز در دنیا، مورد خنده قرار گرفتن در آخرت است.) (الّذین اجرموا کانوا ... یضحکون- الّذین آمنوا ... یضحکون)35
19- بَطَر
«بَطَر» به معنای خوشکامگی، بدمستی، هوسرانی و خوش گذرانی است.
آیه 58 سوره قصص می فرماید : چه بسیار شده که ما اهل دیاری را که به هوسرانی و خوشگذرانی پرداختند هلاک کردیم. این خانه های ویران آنهاست که بعد از آنها جز عدّۀ قلیلی در آن دیار سکونت نیافت و تنها ما وارث دیار آنها بودیم.
پیام هایی که در این آیه در مورد واژه «بَطَر» است چنین می باشد :
- گاه ثروت و رفاه نه تنها مایه ی سعادت نیست که باعث غرور، طغیان و هلاکت است. (کم اهلکنا ... بطرت معیشتها)
- سرنوشت افراد و جوامع، در گرو اعمال خود آنهاست. (کم اهلکنا ... بطرت معیشتها)
- سنّت الهی، هلاکت مرفّهان بی ایمان است. (اهلکنا من قریة بطرت)36
20- تُشمِت
«شَمانت» به معنی نکوهش و شادشدن دشمن است. (فَلا تُشمِت بِیَ الاَعداءَ) هارون به موسی گفت : به جهت من، دشمن را شادمان مکن. (7/150)37
نقش تعلیم و تربیتی
در آیه 150 سوره اعراف از واژه «تُشمِت» می توان این پیام را دریافت که :
هنگام توبیخ دوستان، باید مواظب بود که دشمن از آن سوء استفاده نکند.38
نتیجه
«شادی» حالت شور و شعف و شوقی است که موجب انبساط انسان ها می گردد. در تنزیل عزیز از شادی شیرین و شکوهمند شعف بخش انسانهای صالح و صبور و پُرصفا، بالاخصّ در روز بازپسین و نیز از شادی های غرورانگیز، خوش گذرانی های لغزنده، هوسرانیهای مُهلک،
مسخره های ناسزا، بدمستی ها، عیّاشی ها و خوش کامگی های طغیان آمیز که ناشی از کبر و ناز و رفاه زدگی بی حد و حصر زندگی زودگذر دنیوی است سخن به میان آورده است.
واژه هایی چون فرح، بَسَم، ضحک، حَبَر، جَمَحَ، نَضَر، بَطَر، فَکَه، تَرَف، نشط، مَرَح، سَرَر (سَرَّ)، بَهَجَ، فَرِه، سخر، هَزَء و بَشَر (بشارت) حالت یک نوع شادی- ارزشمند یا ضدّ ارزشمند- را در انسانها برمی انگیزند که از آن شور و شعف و شوق و ذوقی که در افراد مختلف ایجاد می شود، می توان حُسن یا قُبح آن شادی را بازشناخت.
در پی پژوهش و تحقیق در این مورد به این نتیجه دست می یابیم که از دیدگاه کتاب حق
پاره ای شادیها شایسته ستایش و سبب سرفرازی و بعضی سزاوار سرزنش و نکوهش است. شادی انسانهای صالح و پاک سیرت و شیفته و شوریده حق شکوهمند و شادی مترفین متفرعن و فرعونیان کبر و کوردلان دون و زبون، زشت و مذموم است. انسانهایی که شادی خود را در شادی حق می دانند، رستگارانند و افرادی که دلبسته لذایذ زودگذر زندگیند سرخوش و سرمست از تجمّلات و جاه و جلوه های جهان با تبختر و تفاخر به خود می بالند و غرق ناز و نعمت و دولت مستعجِلند، از نگاه کتاب بشیر و نذیر سرانجامی جز سقوط در ورطه ویل نخواهند داشت.
من ا... التّوفیق
زهرا خلفی ـ عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول
پانوشت ها
- واژه های قرآن، ص 17
- تفسیر نور، ج 8، صص 441، 442
- همان کتاب، صص 18، 20
- واژه های قرآن، ص 13
- تفسیر نور، ج 8، ص 406
- واژه های قرآن، ص 31
- تفسیر نور، ج 9، ص 185
- واژه های قرآن، ص 27
- تفسیر نور، ج 5، صص 82، 83
10.واژه های قرآن، ص 19
11.تفسیر نور، ج 8، ص 113
12.واژه های قرآن، ص 189
13.تفسیر نور، ج 9، ص 550
14.همان کتاب، ج 8، ص 354
15.واژه های قرآن، ص 184
16.همان کتاب، ص 239
17.المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 34، صص 238، 242
18.همان کتاب، ج 25، ص 168
19.واژه های قرآن، ص 181
20.تفسیر نور، ج 9، ص 93
21.المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 40، ص 74
22.تفسیر نور، ج 12، صص 391، 392
23.واژه های قرآن، ص 266
24.المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 40، صص 128، 129
25.تفسیر نور، ج 12، ص 420
26.واژه های قرآن، ص 266
27.المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 39، ص 327
28.تفسیر نور، ج 12، صص 310 تا 312
29.تفسیر نور، ج 7، صص 454، 455
30.تفسیر نور، ج 11، صص 182 تا 185
31.واژه های قرآن، ص 91
32.تفسیر نور، ج 12، صص 427، 428
33.واژه های قرآن، ص 91
34.المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 40، ص 128
35.تفسیر نور، ج 12، صص 421، 422
36.تفسیر نور، ج 9، ص 78
37.واژه های قرآن، ص 111
38.تفسیر نور، ج 4، ص 185
منابع و مآخذ
- المیزان فی تفسیرالقرآن، محمّدحسین طباطبایی، با ترجمه محمّد باقر موسوی همدانی، انتشارات محمّدی، ج 25 و 40، چاپ سوّم، 1363
- المیزان فی تفسیرالقرآن، محمّد حسین طباطبایی، با ترجمه محمّد باقر موسوی همدانی، انتشارات محمّدی، ج 34، چاپ چهارم، 1364
- المیزان فی تفسیرالقرآن، محمّد حسین طباطبایی، با ترجمه محمّد باقر موسوی همدانی، انتشارات محمّدی، ج 39، چاپ سوّم، 1364
- تفسیر نور، محسن قرائتی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ج 4 و 8، چاپ یازدهم، بهار 1386
- تفسیر نور، محسن قرائتی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ج 5، چاپ هجدهم، بهار 1386
- تفسیر نور، محسن قرائتی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ج 7، چاپ سیزدهم، بهار 1386
- تفسیر نور، محسن قرائتی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ج 9، چاپ دهم، بهار 1386
- تفسیر نور، محسن قرائتی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ج 11، چاپ ششم، بهار 1386
- تفسیر نور، محسن قرائتی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ج 12، چاپ سوّم، بهار 1386
10.واژه های قرآن، محمّد رضایی، انتشارات مفید، 1360
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
مقالات ،
نقش تعلیم و تربیتی شادی در انسان از دیدگاه قرآ،
،
:: برچسبها:
نقش تعلیم و تربیتی شادی در انسان از دیدگاه قرآن,